شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فرشته تابستونی من

شایلین و اسباب بازی جدیدش

چند ماه پیش همسری واسه انجام کاری رفته بود تهران موقع برگشتن واسه گل دخترش سوغاتی یه قطار خوشگل خریده بود هم موزیک داشت هم موقع حرکت چراغ هاش خاموش و روشن میشدن ، همون موقع ( شش ماهگی شایلین ) بازش کردیم و راهش انداختیم  اما دخملی برخلاف تصورمون نه تنها خوشش نیومد بلکه شروع به گریه کردن کرد  ( فکر کنم از صدای سوت کشیدن قطار موقع چرخیدن میترسید  ) وقتی دیدم دختر گلی از این اسبا ب بازیش میترسه و باهاش سرگرم نمیشه جمعش کردم گذاشتم تو کمدش . حالا بعد گذشت سه ماه با خودم گفتم بیارمش بیرون راهش بندازم ببینم واکنش شایلین چجوریه ؟ باهاش سرگرم میشه یا نه ؟      اولش یه کم با تعجب نگاش کرد که این چیه اینجوری...
28 ارديبهشت 1393

بابا نادر روزت مبارک

قبل از اینکه پدر شوی همسر بودی   در کنارت احساس آرامش و خوشبختی میکردم   اما الان ...............   میفهمم که چقدر اشتباه میکردم   خوشبختی یعنی حالا ....... حالا که یک فرشته در بینمان است   خوشبختی یعنی   پدر بودن   مادر بودن     باهم بودن   حالا که بابا شدی نه تنها من بلکه یک نفر دیگه هم احساس خوشبختی میکنه که بابایی مثل تو داره . . . شایلینم به جرات میتونم بگم بابا نادر بهترین بابای دنیاست  23 اردیبهشت...
28 ارديبهشت 1393

گل گلدون من ..... تو رگهات خون من ....

تو این پست مامانی می خواد از هشت ماهگیم بنویسه : جونم واستون بگه با شروع اولین روزهای هشت ماهگیم من که از ماه قبل شروع به سینه خیز رفتن به سمت عقب میکردم و از جمله کارهای مهم بنده تو هفت ماهگی کرال پشت از نوع حرفه ای ( این حرفه ای بودنش خیلی مهمه ها ، مبتدی نبودم ) بود با خودم فکر کردم چه کاریه من خودمو تو زحمت میندازم وقتی میشه به جلو حرکت کرد ، در نتیجه شروع به سینه خیز رفتن به جلو کردم دیدم به به چقدر خوبه اینجوری هم سرعت حرکتم به اطراف زیاده و هم میتونم زیاد کنجکاوی کنم ، این حرکت جدید بنده باعث شد تا مامان و آنا و آتا یک لحظه هم نتونن منو تنها بذارن چون مدام باید مواظبم بودن تا مبادا سر از جاهای خطرناک خونه در بیارم یا سرم به جایی بخ...
24 ارديبهشت 1393

اولین مرواریدهای ماه زندگیم

اولین مروارید     زیبای شایلینم  تو تاریخ 27 فروردین 93 یعنی معادل هفت ماه و یازده روزگی جوانه زد                                    البته بگم ها به همین راحتی هم در نیومدن از یکی دو هفته قبلش یه جورایی بداخلاقی و بیقراری میکرد هرچی دستش میومد میبرد دهنش و فشار میداد خصوصا یک هفته مونده به دندون در آوردن اسهال (یکی در میان )و سوختگی ادرار خوشگلم رو اذیت کرد.منم واقعا مونده بودم که علت این سوختگی و اسهال چی میتونه باشه فکرم همش سراغ غذاها...
21 ارديبهشت 1393

هفت ماهگیت مبارک پرنسسم

عزیزم ، عسل زندگیم ، جواهر بی همتای زندگیم ١٧ فروردین هفت ماهگیتو تموم کردی و وارد هشتمین  ماه زندگیت شدی تو این ٧ ماه من و بابایی اونقدر به حضورت تو زندگمون عادت کردیم که لحظه ای بدون تو بودن برامون سخته ، در یک کلام میتونم بگم منو بابایی عاشق فرشته زیبای زندگیمون شایلین جون هستیم.                                                          از احوالات ش...
16 ارديبهشت 1393

شنای زورخانه ای جوجه فسقلی ما

جوجو خوشگله ما تو اواخر هفت ماهگیش یه حرکت جدید یاد گرفته بود اونم شنا از نوع زورخانه ای ، فقط فرقش این بود که نمیتونست مثل اصل کاری اجراش کنه تا نصفه میرفت، با اینکه سینه خیز رفتن سمت جلو رو بلد نبود اما اول سینه و شکمش رو بلند میکرد بعد نوبت به دستهاش و نوک انگشتهای پاش میرسید ( مطابق شکل ) و خودشو چند دقیقه تو این حالت نگه میداشت از قرار معلوم هم خیلی این کارو دوست داشت اخه مدام تکرار میکرد             ...
16 ارديبهشت 1393

فلفل نبين چه ريزه ...بشكن ببين چه تيزه ؟

سلام به همه دوستان گلم بالاخص پاره تنم شايلين جون همين اول كار از همه به خاطر تاخيرم تو گذاشتن پست هاي جديد عذر خواهي ميكنم آخه علت داره ، علتش هم اينه كه ما كه واسه تعطيلات عيد اومده بوديم شهرمون دوم فروردين مادربزرگم فوت كرد وما كل تعطيلات سرمون گرم برگزاري مراسم ترحيم واسشون شد ، آخر تعطيلات هم بابا نادر برگشت دزفول و منم به خاطر وضعيت روحي مامانم موندگار شدم تا بعد چهلم برگردم خونه .خواستم اين مطلب رو بگم كه علت اين كه نميتونم تند تند پست جديد بزارم و يا نظرات رو تائيد كنم همينه انشالله وقتي برگشتم جبران ميكنم و اما اندر حكايت امروز ما : جونم واستون بگه هفته بعد تعطيلات يه روز زن دايي و دختر داييم اومدن خونمون سر...
16 ارديبهشت 1393

اسوه فداکاری ،سالروز زمینی شدنت مبارک

عزیزم  نادرم ،در پناه مهربانی ات جوانه زدم و با نسیم صداقتت به بار نشستم و معنا و مفهوم زندگی را در با تو بودن یافتم، بهترین بهانه زندگیم، یک دنیا عشق و محبت خالصانه مرا به مناسبت روز تولدت 10 اردیبهشت پذیرا باش                                                                         &n...
16 ارديبهشت 1393

شایلینم مادر بودنم را از تو دارم

شایلینم ، جواهر بی همتای زندگیم ، همه نفس و بود و نبودم امسال تو روز مادر که مصادف با ٣١ فروردین بود به خودم میبالیدم و خدا رو شکر میکردم که خدا منو لایق مادر شدن دونسته . تنها آرزوی قلبی منو بابایی اینه که از خدا می خواهیم  تا زمانی که زنده ایم بهمون توفیق بده تا فرزندی سالم و صالح  تربیت کرده و تحویل جامعه بدیم. می خوام اینو بدونی که تمام سعیمون رو میکنیم تا تو همیشه خوشبخت و سلامت باشی . خوشبختی یعنی : خداوند آنقدر عزیزت کنه که وجودت آرامبخش دیگران باشه و من  انقدر خوشبختم که خدا منو مادر آفرید. وقتی خدا تن آفرید از برگ گل زن آفرید احساس عاشق بودنو به خاطر زن آفرید ...
5 ارديبهشت 1393

فرشته آسموني رسا جون زميني شدنت مبارك

تو ايام عيد شنيدن يه خبر تولد  همه رو خوشحال كرد اونم خبر تولد پسر دخترخالم كه منتظرش بوديم.                                       روز 21 فروردين 93 ساعت 9:30 صبح يه فرشته زيباي آسموني پاشو رو زمين گذاشت و مامان و باباش و كل خونواده رو خوشحال كرد .اسم اين شازده پسر رو رسا گذاشتن انشالله كه زير سايه پدر و مادر بزرگ بشه . رساي عزيزم برايت آرزومندم : آسمانت بي غبار ، سهم چشمانت بهار ... ، قلبت از هر غصه بدور ، بزم عشقت پرسرور .... ، بخت و تقديرت قشنگ ...
5 ارديبهشت 1393
1